جامعه اسپارتاکوس علیه دموکراسی !
پویا نودهی

شورش های مردم زنجیر وار در اقسی نقاط دنیا اتفاق می افتد. هر آنچه از تاریخ بحران می گذرد تخاصم ها علنی تر و عزم مردم برای تغییر جزم تر می شود. بسیاری از این شورش ها در خاورمیانه به بر افتادن سران نظام های دیکتاتوری انجامید و در حالیکه دولت های غربی تلاش می کردند ادامه این فرآیند را به دیکتاتور کشی، برسر کار آوردن تکنوکرات های غربگرا (مدل تونس) یا ارتجاع اسلامی (مدل لیبی و مصر) ختم به خیر کنند، اما موج شورش ها به ادامه روند تکاملی انقلاب ختم شد و هم اکنون شاهد رویارویی مردم مصر با ارتش این کشور هستیم .

روند تاریخی شورش هایی که از دل جامعه ای معترض بلند میشود به سطحی از آگاهی جمعی جامعه و اتحاد و سازماندهی منجر میشود. جهان بار دیگر در حال گذار به یک دوره انقلابی است و در صورت عروج یک نیروی انقلابی و قدرتمند کمونیستی میتواند واپسین نفسهای قدرت طبقات حاکم را ببرد و جامعه انسانی را بر روی ویرانه های این نظم کهن بنا کند. در بطن این اعتراضات است که طبقه کارگر فرصت آگاه شدن و متشکل شدن پیدا خواهد کرد و رهبران خود را از دل جنبش بیرون خواهد آورد تا سایر طبقات زحمتکش را پشت خود برای مبارزه و حزب طبقه کارگر بسیج کند .

در ابتدای امر تمام تلاش دولت های غربی و مبلغانش بر این بود که وجود چنین شورش هایی را به فقدان دموکراسی در جوامع عربی نشان دهند اما کشیده شدن این اعتراضات به دل بزرگترین امپراطوری دموکراسی که به جنبش عظیم و انترناسیونالیستی اشغال وال استریت انجامید تمامی این پروپاگاندهای رسانه ای را پوچ اعلام کرد. معلوم شد که مساله به مراتب ریشه ای تر از اینها است و دیگر نمیتوان مانند دوران جنگ سرد صدای اعتراض مردم را با این ترفندها ساکت کرد. دیگر با شعبده بازی "انتخابات آزاد" کاری از پیش نمی رود. پارلمان هایی که نمایندگانشان با باند بازی و صرف پول های هنگفت از جیب کارتل های اقتصادی و صاحبان سرمایه بر روی این صحنه تهوع آور ظاهر می شوند تا مردم به میل خود و "آزادانه" انتخاب کنند کدام یک از این مترسک ها آنها را به مسلخگاه سرمایه میکشاند .

اما بزرگترین سوال که ممکن است در ذهن هر انسان کشورهای مووسم به "جهان سوم" که تحت تاثیر همین تبلیغات مشکل جامعه خود را در فقدان دموکراسی میابد، این باشد که پس راه حل رهایی چه چیز دیگری می تواند باشد؟ برای کسانی که سالها است دموکراسی را بر تخت مقدس آزادی نشانده اند و همچون معبودی عالیقدر و نجات دهنده پرستیده اند، باید موقعیت عجیب و گیج کننده ای باشد .

اما مبلغین سرمایه، تکنوکرات ها، متخصصین، روشنفکران و اقتصاددان های بورژوا، این کشیشان عصر مدرن که با تمام وجود از صلیب تحجر، فقر، جنگ و نسل کشی همچون طلسمی شوم که بر سر در جوامع بشری کوبیده شده محافظت می کنند، بیکار ننشسته اند. آنها نیز همچون عقبه های خود که پیشگامان رنسانس را به صلیب می کشیدند و ژاکوبن ها را به گیوتین می سپردند تمام تلاششان را در به صلیب کشیدن افکار معترضین و کسانیکه که هنوز به صف مبارزه نپیوسته اند به کار می برند. با ترفندهای مختلف سعی می کنند تا این جنبش انسانی را در مسیر فرسایشی قرار دهند و با وعده بازگشت دوباره بهشت سرمایه دوزخیان را به خواب ابدی فرو بغلتانند .

برای رسیدن به نتیجه، اول باید دید که ریشه های مبارزه ما از کدام تاریخ منشا گرفته و به سنت مبارزات کدام مردم گره خورده است. این چیزی است که بورژوازی با تمام توانش به تحریف می کشد. تاریخ انسان و مبارزاتش برای رهایی !

سنت دموکراسی از جامعه روم باستان می آید. یکی از ابتدایی ترین صحنه های نبرد برای رهایی در تاریخ، جایی که دموکراسی برای اولین بار امپراطوری عظیم و با شکوه خود را بر گرده فقیر ترین و تحت ستم ترین برده های تاریخ برپا می دارد. اگر سنت دموکراسی از اینجا آمده، سنت مبارزه ما نیز از دل جامعه اسپارتاکوس، از میان برده هایی که بر این دموکراسی شوریدند سر برآورده است. آنها زائیده شرایط زندگی در چنین جامعه ای هستند. همان برده های شورشی که برعلیه دموکراسی قدرتمندان، اولین بار در تاریخ بشری پرچم قیام جمعی را برافراشتند و اگرچه تمامیشان در یک جنگ نابرابر به صلیب کشیده شدند اما سنت با شکوه آنها زنده ماند و امروز به ما رسیده است.

ما برده های دنیای مدرن سرمایه داری هستیم و سنت مبارزاتی ما به چنین تاریخی می رسد. جامعه اسپارتاکوس علیه چنین دموکراسی ای است. علیه کارتل ها و تراست های اقتصادی است که از ما مشتی برده مزدبگیر ساخته است. علیه بورس بازی، سفته بازی و بانکدارهای مفتخور، علیه هرگونه اعمال قدرت خارج از اراده توده ها است. علیه نابودی محیط زیست و زندگیمان، علیه کار کودک، علیه تبعیض جنسی، نژادی و مذهبی و علیه هرآنچیزی است که در خدمت این جامعه نباشد .

 ما نفرین شدگان تاریخیم که همیشه با وعده بهشت دروغین به مسلخگاه کشانده شدیم. بهشت های آسمانی و زمینی تمامشان برای فریب ما بوده است. بهشت دموکراسی یکی از این بهشت ها است. دموکراسی تا وقتی در خدمت توده ها و در دست اراده جمعی جامعه نباشد جز ابزاری برای سرکوب ما نخواهد بود. زمان آن فرا رسیده تا پرولترها علیه این دموکراسی، که چیزی که جز روبنای سیاسی دیکتاتوری اقتصادی همین طبقه نیست، برخیزند و اراده انقلابی خود را اعمال کنند !

اما دیکتاتوری پرولتاریا با تعریفی که بورژوازی از دیکتاتوری ارائه داده و در عالم واقعیت هم اعمال کرده تفاوت بنیادین دارد. معنی دیکتاتوری در مارکسیسم حاکمیت یک طبقه بوده است و به این معنا دمکراتیک ترین دمکراسیها یک دیکتاتوری بوررژوائی است. دیکتاتوری پرولتاریا دولت دوران گذار برای نفی جامعه طبقاتی و برقراری یک جامعه کمونیستی بدون طبقه و بدون دولت است.

در زمان روم باستان هنگامی که سنا دچار اختلاف می شد و جامعه را در معرض خطر و نابودی قرار میداد فردی منتخب شده وظیفه اعمال دیکتاتوری و اداره حکومت تا انتخابات بعدی سنا یا رفع بحران را بعهده می گرفتند. البته این فرد توسط برده داران و شهروندان مرفه رومی انتخاب می شدند و دیکتاتوری را به نفع جامعه برده داری اعمال می کردند یعنی در حفظ طبقه حاکم. اما امروز امحای دموکراسی- دیکتاتوری برده داران بورژوا به دوش پرولتاریا این ارتش کار جهانی افتاده تا به نفع زحمتکشان و بردگان انقلاب و برای برپایی یک جامعه آزاد و برابر اقدام کند .

برپایی انقلاب کمونیستی با هدف استقرار یک جامعه کمونیستی، این تنها پرچمی است که کمونیست ها و آزادیخواهان دور آن گرد آمده و در تلاش برای جمع کردن پرولتاریا حول آن هستند. هرگونه هدفی غیر از این راهی جز خرابه های دنیای سرمایه نخواهد داشت . *

 1 ژانویه 2012